محل تبلیغات شما



یکی از دوستان نزدیک شهید رجائی چنین می‌گوید: روزی حدود ظهر نزد شهید بزرگوار رجائی بودم صدای اذان شنیده شد، در حالی که ایشان از جایشان حرکتی کرده، می‌خواستند خود را برای اقامه‌ی نماز آماده کنند، یکی از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت: غذا آماده است، سرد می‌شود، اگر اجازه می‌فرمایید بیاورم، شهید رجائی فرمودند: خیر بعد از نماز. وقتی که خدمتگزار از اتاق خارج شد، ایشان با چهره‌ای متبسم و دلی آرام خطاب به من فرمودند: عهد کرده‌ام هیچ وقت قبل از نماز ناهار نخورم اگر زمانی ناهار را قبل از نماز بخورم. یک روز روزه می‌گیرم .[۱]

روزی نزدیک ظهر به منزل شهید رجائی رفتم. ظهر، صدای اذان که شنیده شد، ایشان از جا برخاستند و برای اقامه نماز آماده شدند. ایشان را صدا زدند که: غذا آماده است و سرد می شود. اگر اجازه می فرمائید، بیاوریم»

شهید رجائی در همان حال فرمودند: خیر، بعد از نماز.»

نگاهی به صورت آرام و چهره متبسم شهید رجائی انداختم. با لبخند به من گفت: عهد کرده ام هیچ وقت قبل از نماز ناهار نخورم. اگر هم زمانی ناهار را قبل نماز خوردم و نماز را اول وقت نخواندم، فردایش را روزه بگیرم.»

ایشان همیشه می فرمودند: به کار بگوئید وقت نماز است، به نماز نگوئیید کار دارم

[۱]. روش‌های پرورش احساس مذهبی، ص ۲۹.

[۱]. کوتاه و خواندنی از نماز، نادر فاضلی، ستاد اقامه نماز، اول، ۱۳۷۷ به نقل از دکتر غلامعلی افروز، ص


یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار ان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.

آن عالم می گوید: من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد».

آن شخص گفت: ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم».

گفتم: رئیس شما کجا است».

گفت: پشت این کوه جایگاه او است».

لذا من به همراهی آن به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس ها نماز می خواند. موقعی که از نماز فارغ شد آن به رئیس خود گفت:

این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه ‎ ی شما نخواستیم بدهیم».

من به رئیس ها گفتم: اگر شما رئیس راهن هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ ی کجا؟».

گفت: درست است که من رئیس راهن هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطه ‎ ی خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی را باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم».

و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.

پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت:

مرا می شناسی؟»

گفتم: آری!»

گفت: چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از ی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق توبه و زیارت پیدا کرده‌ام

منبع :

کتاب پاداشها و کیفرها.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

موسسه آموزش عالی متخلف کارون